به همت بسيج دانشجويي دانشگاه معارف قرآن و عترت (ع) اصفهان

جايگاه دانشگاه

دانشگاه، ضربان سنج حيات ملي جامعه است.در اين نوار فعال يا راكد، مي‏توان آيينه‏ي تمام نماي زندگي ملت را در فراديد نهاد و به تماشاي آينده‏ي پربار و يا رقت‏آور آن پرداخت .

دانشگاه انصافا مسأله‏ي مهمي است…و ما به اين اهميت از بن دندان معتقديم.اگر ما دانشگاه را امروز نداشته باشيم، پس فردا هيچ چيز نداريم و مجبوريم به طرف اين و آن دست دراز كنيم؛ امروز براي گندممان، براي آهنمان، براي ماشين‏آلاتمان به ديگران مراجعه مي‏كنيم و گدايي مي‏كنيم، فردا براي كسي كه اين آهن‏آلات را براي ما سرهم و سوار هم بكند، بايد از ديگران گدايي بكنيم، يعني سازندگي مملكت براي آينده، ديگر يك افسانه و يك سراب بيش نخواهد بود.البته اينهايي كه من مثال زدم، مسايل فني و سازندگيهاي فني است؛ سازندگيهاي معنوي و فرهنگ و معارف و اين قبيل چيزها، ديگر بدتر.اين است كه دانشگاه را شوخي نبايد گرفت. (1)

نقش دانشگاه، تنها تعامل و ترابط با ديگر اقشار و نهادهاي اجتماعي نبوده و نيست.در اين سطح از ارتباط، تمامي مؤسسات و گروههاي اجتماعي سهيم هستند و چونان حلقه‏يي درهم تنيده، در سمت و سوي زندگي جمعي مؤثرند.تمايز دانشگاه در اين بوده و هست كه اين نهاد از يك سو، ساخت و پرورش نيروهاي ويژه‏ي كشور را بر عهده دارد و برگزيدگان و مؤثران زندگي اجتماعي را مي‏پرورد و مراكز حساس را در اختيار ايشان قرار مي‏دهد؛ از سوي ديگر، به عنوان كانون اصلي علم و پژوهش، جايگاه جامعه را در منظومه‏ي جهاني تعيين و تعريف مي‏كند وارتقاء و توسعه‏ي ملي را جهت مي‏بخشد. با چنين تلقي‏يي، مقام معظم رهبري در سخنان گوناگون خود، از شأن و مرتبت دانشگاه سخن گفته‏اند و اهميت آن را در برنامه ريزيهاي كلان علمي، فني و ديني كشور بازگو كرده‏اند، از جمله در سخنان مبسوط فرموده‏اند: درست است كه محيطهاي اسلامي و انقلابي زياد است محيطهاي شهري كسب و كار، محيط كارگري، محيط حوزه‏ي علميه و محيطهاي گوناگون ديگر ـ اما هيچكدام از اين محيطها مشغول ساختن انسانهايي نيست كه با تخصص و دانش خودشان، بايد در فرداي اين مملكت، چرخي از چرخهاي زندگي را حركت بدهند.البته از اين جهت، حوزه‏ي علميه مختصرا وجه شباهتي با دانشگاه دارد؛ اما آن هم باز تفاوتهاي خيلي زيادي دارد.در امر اداره‏ي آينده‏ي كشور، دانشگاه جلوتر و مهمتر است.دانشگاه است كه مديران و سياسيون و مهندسان آينده‏ي كشور را تربيت مي‏كند؛ متخصصان و دانشمنداني كه بايد در زمينه‏هاي مختلف زندگي ـ از صنعت و كشاورزي و تسليحات و از همه‏ي شؤون جامعه ـ كشور را در فردا اداره كنند، دارد تربيت مي‏كند.پس ببينيد، دانشگاه اين قدر مهم است.اگر حقيقتا دانشگاه جايي شد كه در آن تربيت ديني بدرستي انجام بگيرد، مي‏توان اطمينان پيدا كرد كه فردا مديران كشور و همه‏ي كساني كه چرخي از چرخهاي كشور در دستشان است، اسلامي هستند و با ديد و نگرش اسلامي حركت مي‏كنند. (2)

بدين گونه مي‏توان دعوي آن را داشت كه دانشگاه امروز، شاخص‏حيات فرداي كشور است.در جام جم آن، مي‏توان به تماشاي آينده‏ي نسل آتي پرداخت و پيشگويانه بر بام تاريخ ايستاد و با قوت و اطمينان، از فردا و فرداها خبر داد: دانشگاه براي هر كشوري، در واقع همه چيز است.دانشجو، تضمين كننده‏ي فرداي هر جامعه است .در واقع از روي دانشجوي امروز مي‏شود فرداي هر جامعه را شناخت يا حدس زد.آن كساني كه با نيت ريشه كن كردن ايمان ديني در كشور ايران به دانشگاه پرداختند و محيط دانشجويي را به تفكرات ضد ديني يا اوهام ضد ديني يا سرگرميهاي ضد ديني آلوده كردند، خيلي خوب فهميدند كه چه كار مي‏كنند، و براي اجراي هدف پليدشان، حقا بر روي نقطه‏ي اصلي تكيه كردند. (3)

دانشگاه موجود، در دو بعد، شاخص روشن زندگي آينده است.از سويي، تحرك و نشاط و مديريت علمي در آن مي‏تواند نماي پويايي و رفاه و توسعه‏ي ملي به حساب آيد و اميدهايي را به رشد و باروري توانهاي ذخيره‏ي بومي بيافريند.از سوي ديگر، اهتمام به تربيت اخلاقي و ديني و فضاي دين‏پرورانه در آن، مي‏تواند رؤياي جامعه‏ي ديني را به بار بنشاند و حركت به سوي مدينه‏ي فاضله‏ي اسلامي را شتاب بخشد: دانشگاه، نقطه‏ي اساسي هر جامعه و كشوري است.اگر دانشگاه اصلاح بشود، آينده‏ي آن جامعه اصلاح خواهد شد.اگر دانشگاه فاسد بشود، سرنوشت آن جامعه فساد است.اين فسادي كه در دانشگاه فرض مي‏كنيم، ممكن است فساد اخلاقي باشد، يا فساد علمي.فساد علمي معنايش اين است كه در دانشگاه نه معلم براي درس دادن و ياددادن دلسوزي كند، نه متعلم و دانشجو براي يادگرفتن دلسوزي كند.نتيجه، بي‏سواد بارآمدن، بد فهميدن و نفهميدن و عدم رشد استعدادهاست.فساد اخلاقي، معنايش اين است كه آن كه درس مي‏خواند يا نمي‏خواند، از لحاظ اخلاقي، شرافت و شرف و غيرت و انگيزه و ايمان لازم را در خود پرورش ندهد.اين هم نتيجه‏اش با شق اول يكي است؛ شايد هم گاهي بدتر.آن عالمي كه شريف نباشد، حميت و غيرت دفاع از كشور و ملت و آرمانها و ارزشهاي ملي و ديني خود را نداشته باشد، آن عالمي كه دشمن را بر خودي ترجيح بدهد و خود را در اختيار دشمن ملت قرار بدهد، آن عالم از هر جاهلي بدتر است؛ همان دزدي است كه با چراغ به دزدي مي‏رود و بيشتر صدمه مي‏زند. (4)

جايگاه دانشگاه در پيكره‏ي كشور، موجب آن بود و هست كه قدرتهاي جهاني، اين نهاد را هدف اصلي تحركات خويش قرار دهند و به شيوه‏هاي گوناگون، براي تغيير و دگرسازي اين كانون تلاش ورزند.مستكبران با توجه به جايگاه مؤثر و نيز بافت ويژه‏ي دانشگاه و دانشجو ـ كه از آن سخن خواهيم گفت ـ به تلاش متمركزي دست يازيده‏اند: امروز دانشجوييد، امروز دانش‏آموزيد؛ اما فردا گردانندگان چرخهاي اين كشور شماييد.امروز خودتان را بسازيد، دانشگاهها را بسازيد، محيط دانشگاه را محيط انقلابي و اسلامي كنيد؛ محيط دبيرستانها را هم همين‏طور.نمي‏بينيد كه دشمن بيشترين توجهش را به اين محيطها معطوف كرده است؟ (5)

حساسيت طبيعي دانشگاه و نيز تلاش متمركز دشمنان جهاني، ايجاب‏مي‏كند كه اين مؤسسه‏ي اجتماعي، كانون توجه برنامه‏ريزان كشور باشد و آن را در رأس مسايل كلان به حساب آورند و تلاشي همه جانبه براي رفع تنگناهاي مختلف آن به عمل آورند؛ مسيري مطمئن در فراراه حركت آن به وجود آورند و چشم‏اندازي روشن از آينده‏ي آن ترسيم نمايند. امام راحل (ره)، با چنين درك ژرف و واقع‏بينانه، بر اهميت مسأله‏ي دانشگاه تأكيد مداوم نشان دادند و آن را به عنوان مهمترين مسأله‏ي كشور، مكررا گوشزد فرمودند.خاطره‏ي زير، گوشه‏يي از اين اهتمام را نشان مي‏دهد: ما مي‏توانيم به صورت قاطع ادعا كنيم كه در نظر رهبر كبير فقيد ما، مسأله‏ي دانشگاهها، جزو مسايل طراز اول براي انقلاب و كشور بوده است.يك وقت در ديدار جمعي از مسؤولان فرهنگي كشور ايشان فرمودند: مسأله‏ي جنگ يك امر موقت است؛ در صورتي كه مسأله‏ي مهم و ماندگار و اساسي ما دانشگاههاست. (6)

n00014484-b

* محيط شناخت دانشگاه دانشگاه، مكان ويژه، پيچيده و ظريف است.برخوردهاي ناآشنا با اين نهاد، مي‏تواند آفت‏زا باشد و پيامدهاي منفي بر جاي نهد.از اين‏رو، هرگونه حضور، برنامه‏ريزي، ارتباط و تعامل با اين مكان آموزشي ـ فرهنگي، به درك صحيح و عيني از آن نيازمند است. در مواردي بسيار، برنامه‏ريزان علمي ـ فرهنگي اين نهاد، نتوانسته‏اند با واقعيتهاي بافت دانشگاه ارتباط جويند و آن را در شكل و شمايل واقعي خود دريابند و مطابق با آن برنامه‏ريزي كنند و يا ره ترابط بيابند.اين‏مشكل عام، موجب آن بوده و هست كه بسياري از برنامه‏ريزيهاي فرهنگي ـ ديني در اين ساختار عقيم بماند و با تمامي علاقه و پشتكار و نيز انگيزه‏هاي خالص و پاك، باروري متناسب با حجم هزينه‏هاي مصرف شده نيابد و همچنان اين مؤسسه‏ي عظيم علمي ـ انساني، با انبوه مشكلات دست به گريبان باشد.

در خصوص برنامه‏ ريزي هاي بنيادي دانشگاه، مي‏بايست نكات زير مورد توجه جدي باشد:

1) محيط نسل جوان: دانشگاه، با نسل دانشجو پيوند مي‏ خورد و اين مجموعه، عنصر اصلي كمي دانشگاه را شكل مي‏دهد.همچنين دانشجويان، يكي از سه ضلع عناصر كيفي آن محيط به شمار مي‏آيند و دانشگاه علاوه بر مديريت و اساتيد، به نسل دانشجو متكي مي‏باشد. اين ويژگي، چهره‏يي جوانانه به دانشگاه مي‏دهد و توجه به ويژگيها و خصوصيات نسل جوان را بر مي‏طلبد.بي‏توجهي به خصلتهاي عام نسل جوان و يا تغافل از آن، برنامه‏ريزيها را ناكام مي‏سازد و راه ارتباطات همدلانه را برمي‏بندد و سدي پولادين در برابر ايده‏ها و آرمانهاي بلند برمي‏افرازد: محيط دانشگاه خواصي دارد كه تقريبا از محيط دانشجويي انفكاك ناپذير است…؛ مثلا يك محيط جوان است، و جوان آسيب‏پذيريش در مقابل مسايل اخلاقي زياد است. (7) 2) فضاي باز فكري: دانشگاه در تمامي نقاط گيتي، محيط دربسته و محصور نيست، دريچه‏هاي متعددي به افكار و آراي مطرح در سطح دنيا در اختيار دارد؛ از طريق نوشته‏ها، مجلات، سفرها و مأموريتهاي‏آموزشي و پژوهشي و موارد ديگر، با ديدگاههاي نو در ترابط است؛ و به ايده‏ها، شبهه‏ها، موجها و خيزشهاي فكري در سطح جهان ارتباط دارد.راههاي كنترل و سانسور فكر و انديشه در محيط دانشگاه، نه مصلحت است و نه ممكن.از اين‏رو، برنامه‏سازان بايد اين موقعيت باز را در نظر گيرند و اهداف تربيتي خويش را با توجه به اين شرايط بررسي و اعمال كنند: دانشگاه يك محيط باز است و در آن كنترل زيادي بر روي افراد نيست….چيزهايي هست كه خصوصيات طبيعي دانشگاههاست و تقريبا از آنها قابل تفكيك نيست، يا به دشواري قابل تفكيك است. (8) در سخني ديگر، مقام معظم رهبري به اين نكته چنين اشارت داشته‏اند: محيط دانشگاه، محيط روشنفكري است؛ محيط دريچه‏هاي باز به سوي انديشه‏هاي جهاني است؛ محيط تبادل فرهنگ و تبادل علم است؛ محيط دربسته‏يي نيست؛ محيط دربازي است. (9)

3) آثار درازمدت: برنامه‏ريزي و برخوردهاي غلط در محيط دانشگاه، آفات درازمدت دارد.شايد در كوتاه زمان عكس العمل نيافريند، موج آشكاري را پديد نياورد و خلل و فساد و اعتراض را مشهود نسازد؛ اما در مرور زمان، زخم كهنه و چركين را مي‏ماند كه تمامي پيكره‏ي جامعه و نظام را مي‏آزارد و كارايي سيستم را مختل مي‏سازد. محيط دانشگاه، چونان ارزاق يوميه نيست كه واكنشهاي روزانه بيافريند؛ اما به همان دليل بطيئ بودن پيامدها، گاه غفلت‏زا مي‏شود و برنامه‏ريزان و يا مرتبطان دانشگاه، بي‏توجه به آفات درازمدت، به كارروزانه مشغول مي‏شوند و خود را برئ الذمه مي‏پندارند؛ ظاهر آرام آن محيط، رهزن مي‏شود و گونه‏يي اعتماد كاذب در ايشان مي‏آفريند: نكته‏يي را برادرمان گفتند كه نكته‏ي كاملا درستي است و من هميشه به همين مي‏انديشم، و آن اين است كه خلل دانشگاهها به فاصله‏ي كوتاه معلوم نخواهد شد.به قول ايشان، دانشگاه وزارت بازرگاني نيست كه اگر اختلال پيدا شد، فردا در دكانها صف به وجود بيايد و بفهمند كه چيزي از آن جنس نيست.البته ايشان مي‏گويند پنج سال، ولي من گمان نمي‏كنم كه آثار فساد و انحطاط يك دانشگاه در پنج سال هم ظاهر بشود؛ در درازمدت‏تر از اين ـ كه ديگر وقت اقدام گذشته ـ ظاهر خواهد شد.ده سال مي‏گذرد، ولي ما مي‏بينيم كه فرهنگ مملكت عقب است، سواد در مملكت وجود ندارد و متخصصاني كه با نامهاي مختلف و با مدارك گوناگون سركار آمده‏اند، تخصص ندارند؛ يك عده آدمهاي ناباب آمدند درس خواندند و بر امور مسلط شدند .انسان چنين چيزهايي را وقتي خواهد ديد كه ديگر قابل جبران نيست، و اين چيز بسيار دشواري است. (10)

4) اختلاط جنسيت: در مراكز آموزشي كشور قبل از دانشگاه، تفكيك بين دو جنس پسر و دختر در آن رخ داده است.در دبستانها، مدارس راهنمايي و دبيرستانها، ارتباطي بين دختر و پسر وجود ندارد و مدارس ويژه‏ي هر يك از دو جنس، عهده‏دار امور آموزشي هستند.در دانشگاه، اولين ارتباطات رخ مي‏دهد و اين روابط، در گدازنده‏ترين و حادترين شرايط سني تحقق پيدا مي‏كند.اين پديده، به دانشگاه شرايط و حالت ويژه‏يي مي‏بخشد و آن را از مراكز پيشين تحصيلي پسر و دختر دانش‏پژوه، متمايز مي‏گرداند.اين شرايط، طبيعتا بايستي مورد توجه برنامه‏ريزان علمي، اخلاقي و نيز رابطه‏جويان با اين نهاد قرار گيرد و متناسب با اين شرايط حاكم، برنامه‏ها و روابط سمت و سو بيابد: چيزهايي در دانشگاه هست كه حالا ذكر دانه‏دانه‏ي آنها لزومي ندارد…يك محيط مختلط است، و محيطهاي مختلط از لحاظ آسيب‏پذيريهاي اخلاقي، آمادگي بيشتري دارند. (11)

5) نوگرايي: محيط دانشگاه، تحول‏طلب است؛ حركت در كليشه‏ها را پذيرا نيست، استانداردهاي ثابت را برنمي‏تابد؛ قالب‏بنديهاي متداول را تحمل نمي‏كند؛ از حضور ثابت در جريان سيال زمان، آشفته خاطر مي‏شود؛ از يكنواختي، احساس دلتنگي مي‏كند؛ شور و اشتياق تغيير در سر مي‏پروراند؛ اميد به دگرگوني، او را به كلاس و دانشگاه فرامي‏خواند؛ هر روز در انتظار حادثه‏يي نو بسر مي‏برد، با آن به بستر مي‏رود و با اميد دنياي تازه، ديده از خواب مي‏گشايد . اين تصاوير، نماهاي واقعي از منظرهاي مختلف زندگي نسل جوان دانشجوست.گرچه در شكل رقيق و ضعيف آن، در ويژگي نسل جوان جاي دارد، اما اين خصلتها در نسل دانشجو ـ كه دانشگاه را مي‏سازد و مي‏پردازد ـ چندان قوي و پرشتاب و گسترده دامن است كه با ديگر جوانان، تمايزي روشن پيدا مي‏كند و فاصله‏يي عميق و پرنشدني را به وجود مي‏آورد: دانشگاه با دو ويژگي ممتاز است، كه اين دو ويژگي در كمتر جايي هست.اول، روشنفكر بودن و با ديدگاههاي نو آميزش و سروكار داشتن؛ دوم، جوان بودن.اي بسا جواني كه با ديدگاههاي نو سروكارندارد و گرايشهاي نوگرايي در او نيست.اي بسا متجدد و نوگرايي كه خروش جواني در او نيست.نمي‏شود به اين دوجا نسبت به آن جايي كه هم گرايش نو و روشنفكري و ميل به انگيزه‏هاي نو و راههاي نو و نگاههاي نو و حوادث نو هست، و هم جواني هست، خيلي اميد داشت.نگوييد كه آن نوگراييشان هم ناشي از جواني است؛ نه، اين‏گونه نيست.همان طور كه گفتم، خيلي از جاها جواني هست، اما نوگرايي هم نيست.اگر چه در همان محيطهاي جوان و گوناگونشان ـ البته نسبت به پيرشان ـ مثل محيط كارگري و محيط بازار و ساير محيطها، جوانش از پيرش نوگراتر است، اما جواني همه جا به معناي نوگرايي نيست.دانشگاه، هم جوان است، هم نوگراست، هم نگاه و گرايش به تازه‏ها و پديدارهاي بي‏سابقه و پذيرش چيزهايي كه در يك قشر متحجر و شكل گرفته، آسان قابل پذيرش نيست، دارد، و هم شور جواني دارد كه آن گرايش را مي‏تواند متعرضانه جلو بيندازد و دنبالش راه بيفتد و حركت ايجاد كند و حرف بزند و اظهار عقيده كند.گاهي جواني در اظهار يك عقيده و يك حرف سست بيشتر شجاعت دارد، تا يك پير در اظهار يك عقيده‏ي قرص و محكم.يك جوان مي‏آيد قرص و محكم آن چيزي را كه مي‏بيند و مي‏انديشد، بيان مي‏كند، كه اين نقطه‏ي قوت است.البته ديدگاه ضعيفش، نقطه‏ي ضعف جوان است؛ اما اين كه شجاعانه، برنده، قوي، بي‏مهابا و بي‏ملاحظه حرفش را مي‏زند، نقطه‏ي قوت جوان است .دانشگاه چنين جايي است.از اين جهت است كه افكار نو در دانشگاه رواج پيدا مي‏كند. (12)

6) آشفتگي پذيري: محيط دانشگاه، اغتشاش‏پذير است؛ بسرعت‏برانگيخته مي‏شود؛ از شرايط بيروني و زمينه‏هاي دروني تأثير مي‏پذيرد؛ از ناملايمات متأثر مي‏گردد، واكنش نشان مي‏دهد و به موضعگيري رو مي‏آورد. جنبشهاي وسيع دانشجويي در سطح جهان، روايتگر نكته‏ي فوق است.در كشورهاي گوناگون، از دانشگاهها انقلابها، شورشها و آشوبها آغاز مي‏گردند و از آن مبدأ، خطوط اعتراض و آشفتگي سيستم اجتماعي، خود را ظاهر مي‏كند و منبسط مي‏سازد.اين نكته بخوبي مي‏نماياند كه طبيعت دانشگاه، آماده‏ي انفجار و اغتشاش و برانگيختگي است و در اين ميان، از يك سو بر برنامه‏ريزان و مديريتهاي دانشگاهي و نهادهاي مسؤول است كه به اين ويژگي بذل توجه نشان دهند و آن را در معادلات و محاسبات خود بگنجانند و در دستورها و رفتارها، از اين خصيصه به سادگي عبور نكنند؛ از سوي ديگر، بر اساتيد و تشكلها و نهادهاي قانونگزاري دانشجويي است كه مرزها را بشناسند و در تنور داغ دانشگاه، بيش از اندازه هيمه نيفروزند و كار را چندان به دشواري نكشانند كه خود نيز از مهار آن عاجز بمانند و توان اداره‏ي آن را از كف بدهند و امواج بي‏عنان، حاكميت امور را برعهده گيرند و اجساد اين و آن را بر ساحل بركوبند و آه از نهاد همگان برآرند: شما برادراني كه در دانشگاهها تدريس مي‏كنيد، مواظب باشيد كه فضاي دانشگاه را آشفته نكنند.خود شما تا پريروز در آن جا دانشجو بوديد و مي‏دانيد كه دانشگاه يعني چه.دانشگاه، يك محيط آشفتگي‏پذير است؛ طبيعتش اين است.يعني تا مادامي كه دانشگاه، جاي جواناني در فاصله‏ي سني تقريبا مشخصي است ـ هفت، هشت، ده ساله ـ و تا مادامي كه در دانشگاه، دانش و به تبع آن روشنفكري، در اين سن به اين نسل منتقل مي‏شود، همواره بايد از دانشگاه انتظار برانگيختگي داشت.برانگيختگي بد نيست ـ چيز خوبي است ـ اما در شرايطي هم ممكن است بر اين برانگيختگي، آثار بدي مترتب شود.در چنين محيطي كه برانگيختگي آسانترين چيز است، هر كسي بايد سعي كند كه اين در آن جا انفجار ايجاد نكند و برانگيختگي بد را زمينه‏سازي ننمايد. (13)

حالت برانگيختگي دانشگاه، فوايد درخشاني در جنبشهاي اجتماعي ملتها داشته و دارد، و اين خصلت چونان موتور تحرك دانشگاه و جامعه عمل مي‏كند و در مواقع ويژه، به صورت مدافع حقوق و ارزشهاي والاي انساني ـ اجتماعي درمي‏آيد؛ اما همين پديده، چونان ديگر ويژگيها و پديده‏هاي نهادهاي بشري، بي‏آفت نمي‏باشد.در مواردي، بذر اغتشاشهاي بي‏حاصل را مي‏پروراند، و يا مصايب سنگين و سختي را فراسوي يك ملت پديد مي‏آورد. در چند ساله‏ي اوليه‏ي پيروزي انقلاب، دانشگاههاي كشور با اين رخداد روبه‏رو شد.از هر سوي، بر نقاط تحريك و انگيزش دانشگاه ضربه فرود مي‏آمد و نسل پوينده‏ي دانشگاهي را به تحرك وامي‏داشت و در مسير مقاصد گروههاي سياسي ضد انقلاب قرار مي‏داد؛ تا آن جا كه محيط دانشگاهي، ستاد جنگ گروههاي محارب به شمار مي‏رفت و مركز تصميم‏گيري و فرماندهي توطئه‏هاي ضد انقلابي محسوب مي‏گشت؛ تا آن كه در نهايت، تعطيلي موقت دانشگاه و جريان انقلاب فرهنگي به عنوان تنها راه ممكن، خود را مي‏نماياند و به اين طريق بحران فروكش‏مي‏كند! اين وقايع، عبرت دو دهه‏ي انقلاب به شمار مي‏آيد و فراموشي آن آموزه‏ها روا نمي‏نمايد.بايد آن رخداد، تابلويي در فراراه باشد، تا از شعله آفريني در انبار باروت پرهيز شود. مقام معظم رهبري، در ادامه‏ي سخن ياد شده، با تأكيد بر توجه به اين ويژگي دانشگاه فرموده‏اند : الان اين دانشگاه مي‏تواند به وسيله‏يي بسيار فعال براي حركت و اميد مردم، براي پشتيباني از دستگاه و حكومت و دولت، و به عنوان وسيله‏يي براي روشنگري ذهني مردم به كار برود؛ همچنين مي‏تواند وسيله‏يي براي اغتشاش و ايجاد آشوب و نااميدي و سرخوردگي باشد.اين، بدان معنا نيست كه همه‏ي دانشجويان اين كارها را مي‏كنند؛ نه، ممكن است در دانشگاه دو نفر اراده كنند و دويست نفر كاري را انجام بدهند.طبيعت يك محيط جوان و فعال و بسيار برانگيخته و آماده، اين است.نگذاريد كه در محيطهاي دانشگاه، چيزي از بيرون تزريق كنند . (14)

ويژگيهاي ياد شده ايجاب مي‏كند كه با مسأله‏ي دانشگاه برخوردي عميق و ژرفكاوانه صورت گيرد و اين محيط پيچيده، با تمامي ظرافتها و خصايص مورد توجه باشد و برنامه‏ريزان و مرتبطان، با شناخت جامع و كامل به اين وادي برآيند و از ساده‏نگري و سطحي‏بيني فاصله يابند؛ ارتباطات عاطفي و احساسي را به كناري گذارند و با خردورزي و همه سونگري، برنامه‏ها و روابط را پي‏ريزي كنند. تأكيد مقام معظم رهبري بر ارتباطات سنجيده و عاقلانه و برنامه‏ريزي واقع‏بينانه در مورد دانشگاه، از همين منظر نشأت مي‏گيرد: مقوله‏ي فرهنگ و علم و دانش و دانشگاه و درس و تعليم و تعلم از آن مقوله‏هايي نيست كه انسان به خودش يا به ديگران اجازه بدهد كه با احساسات و با عواطف و با زنده باد، مرده باد و با من بميرم، تو بميري و با وجهه‏ي پيش اين و پيش آن، مواجه بشود.هر كس به خاطر اين انگيزه‏هاي بدلي و غلط، از آنچه كه حق است و صلاح جمهوري اسلامي است، عدول بكند، قطعا خيانت كرده است؛ آن هم نه خيانتي مثل خيانت در ميدان جنگ كه منتهي به قتل دهها نسل مطهر خواهد شد، بلكه به مراتب از آن خيانت دردناكتر و مصيبت‏بارتر و بدعاقبت‏تر و تلختر.هيچ جاي اغماض و سهل‏انگاري و سهل‏گرايي در اين مسأله نيست. (15)

همچنين در سخني ديگر فرموده‏اند: در كار دانشگاه هر چه ممكن است، با هضم و پختگي و سنجيدگي بايد عمل كرد، كه خداي نكرده مشكلي از اين ناحيه به وجود نيايد. (16) كاركردهاي دانشگاه دانشگاه، كاركردها و عملكردهاي مختلف را داراست.برخي از اين موارد، بالاصاله در كاركردهاي دانشگاه جاي دارد، و برخي ديگر شايد جزو اهداف اصلي تأسيس آن نباشد؛ اما به عنوان يك واقعيت موجود رؤيت مي‏شود.

1) مركز آموزش و پژوهش: كاركرد درسي و تحقيقي دانشگاه، از مميزات روشن، طبيعي و فراگير اين نهاد در هر نقطه‏يي از گيتي است.اين مؤسسه، براي آموختن و فراگيري و نيز ارتقاي فهم بشري تأسيس شد و به ميزان‏حضور و قوت و نشاط و شادابي علمي، توفيق خويش را در كاركردها و اهداف نمايانتر مي‏سازد: دانشجويان در دانشگاهها بايستي رسالت دانشجو را درك كنند.رسالت دانشجو، استفاده از محيط دانشگاه براي درس خواندن و يادگرفتن و رشد پيدا كردن است.رسالت استاد، درس گفتن است . (17)

2) نقش مولد: دانشگاه، به رأس و بدنه‏ي زندگي جمعي امداد مي‏رساند؛ تغذيه‏ي علمي و فكري مي‏كند؛ نيروي انساني براي آن تربيت مي‏كند؛ سمت و سوي جهت گيريهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را تعريف مي‏نمايد و به آن شكل و نسق مي‏بخشد: در يك نظام، دانشگاه توليد كننده است، و همه جا مصرف كننده.دانشگاه چه چيزي توليد خواهد كرد؟ آن چيزي را كه دستگاههاي ديگر و كل اين نظام مصرف مي‏كنند. (18)

3) كانون پيشرو جامعه: دانشگاه، نقطه‏ي برهم‏زننده‏ي ايستايي جامعه است؛ ركود و رخوت را از تن جوامع بيرون مي‏كند؛ الفت به زندگي عادي را در مي‏شكند؛ مرز عادت را درهم مي‏ريزد و با ايده‏ها و نوآوريها و ابتكارات و اختراعات، آفاق نوي را در فراديد مي‏نهد و صحيفه‏هاي ناخوانده را در برابر ديدگان خواب‏آلود مي‏گشايد و برق از چشمان خفته مي‏ربايد.اين آذرخش، گرچه دايمي نيست، اما آنگاه كه سر مي‏زند و خود را مي‏نماياند، برقها مي‏فكند و جانهايي را به تب و تاب مي‏اندازد: به دانشگاه با دو چشم و از دو ديدگاه بايد نگاه كرد و مي‏شود نگاه كرد: يكي از بعد علم و آينده‏ي علمي، و يكي از ديدگاه نگاه به يك كانون پيشرو اجتماعي. (19) مقام معظم رهبري در تبيين نگاه دوم فرموده‏اند: نگاه دوم به دانشگاه، نگاه به عنوان يك مركز و يك كانون پيشرو در جامعه است، كه همه جاي دنيا هم همين‏طور است.دانشگاه، يكي از مراكزي است كه نشاندهنده و منعكس كننده‏ي كيفيت فكري و حركت موجود در جامعه است. (20)

4) تربيت اخلاقي، ديني: دانشگاه در ساخت و ساز شخصيت رواني، ديني دانشجويان تأثير مي‏گذارد؛ تقيد و يا بي‏مبالاتي را در بين آنان نهادينه مي‏كند؛ ارزشهايي را به ايشان مي‏باوراند و باورهايي را از آنان باز مي‏ستاند و حجم و فضاي اعتقادات و گزاره‏هاي ارزشي آنان را متغير و دگرگون مي‏سازد. اين گونه تغييرات، چه حساب شده و چه بي‏برنامه، بخشي از واقعيت دانشگاه است.از اين‏رو، برنامه‏ريزان ديني، تربيتي جامعه نمي‏توانند به دانشگاه بي‏توجه بمانند و چونان فضايي مغفول، از كنار آن بسادگي بگذرند و نقش مهم آن را در پرورش شخصيت اخلاقي، ايماني دانش‏پژوهان فراموش كنند. تأكيدات مؤكد مقام معظم رهبري در اصلاح ساختار اخلاقي، ديني دانشگاه، از همين منظر نشأت مي‏گيرد.ايشان بدرستي ابراز داشته‏اند كه دانشگاه نقش خنثي و بي‏طرف در شكل گيري شخصيت اخلاقي، ديني دانشجويان نداشته و ندارد.دانشگاه بي‏موضع نيست؛ بلكه تغييرات و دگرسازي شخصيتي در روح و روان دانشجو پديد مي‏آورد.از اين‏رو، اگر مديران و برنامه‏ريزان دانشگاهي، تفطن و توجه لازم را مبذول ندارند، بادهاي مسموم در اين بوستان خواهند وزيد و ميوه‏هاي معيوب وآفت زده‏يي را بر جاي مي‏گذارند: دانشجو در محيط دانشگاه، دو نوع سازندگي را براي خودش بايد حتمي و لازم بداند و بشمرد : سازندگي علمي، و سازندگي اخلاقي و فكري.سازندگي علمي، در همين كلاسها و با همين درسها و در محضر همين اساتيد است، و كار و تلاشي كه خود شما با مطالعه و بحث و فحص و تحقيق بايد انجام بدهيد.جامعه‏ي شما و فرداي اين كشور، بلكه جهان و بخصوص جهان اسلام، به اين كار نيازمند است…سازندگي دوم، اخلاقي و معنوي و فكري است….در رژيم گذشته، محيط دانشگاه به عنوان محيط بي‏ديني و رها بودن از تقليدات شرعي تلقي شده بود؛ حتي آدمهاي متوسط ديني هم كه به اين جا مي‏آمدند، احساس مي‏كردند كه در فرورفتن در كارهاي نامشروع، يله و رها و آزادند.آن رژيم هم اين روحيه و اين تلقي را در جوانان ما بيشتر مي‏دميد. (21)

پي‏نوشت‏ها:

1ـ بيانات در ديدار با اعضاي ستاد انقلاب فرهنگي 27/10/ 1362

2ـ سخنراني در ديدار با دانشجويان دانشگاه تهران 13/7/ 1367 3

ـ سخنراني در جمع تشكلهاي دانشجويي قم 18/9/ 1374

4ـ بيانات در ديدار با خانواده‏هاي شهداي دانشگاه تربيت مدرس 14/6/ 1370

5ـ سخنراني در ديدار با گروه كثيري از دانشجويان و دانش آموزان 13/8/ 1371

6-سخنراني در مراسم بيعت جمع كثيري از دانشجويان و دانشگاهيان 23/3/ 1368 ر.ك: حديث ولايت (مجموعه‏ي رهنمودهاي مقام معظم رهبري)، ج 1، ص 66

7 و 8-سخنراني در ديدار با دانشجويان دانشگاه تهران 13/7/ 1367

9-سخنراني در مراسم افتتاح دانشگاه تربيت مدرس 6/8/ 1365

10- بيانات در ديدار با گروهي از اساتيد دانشگاهها 23/10/ 1362

11- سخنراني در ديدار با دانشجويان دانشگاه تهران 13/7/ 1367

12- سخنراني در دانشگاه، تهران به مناسبت آغاز سال تحصيلي 66ـ 7 65/7/ 1365

13 و 14- بيانات در ديدار با اعضاي شوراي مركزي انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها، به همراه مهندس مير حسين موسوي 18/6/ 1369 ر.ك: حديث ولايت (مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري) ج 5، ص 141

15-بيانات در ديدار با اعضاي ستاد انقلاب فرهنگي 5/2/ 1362

16- بيانات در ديدار با گروهي از اساتيد دانشگاهها 23/10/ 1362

17-سخنراني در مراسم افتتاحيه‏ي دومين دوره‏ي تخصصي دانشگاه امام صادق (ع) 3/10/ 1362

18- سخنراني در سمينار دانشجويي دانشگاه تهران 13/9/ 1364 19

19 و 20ـ سخنراني در دانشگاه تهران، به مناسبت آغاز سال تحصيلي 66ـ 7 65/7/ 1365

21ـ سخنراني در جلسه‏ي پرسش و پاسخ در مسجد دانشگاه تهران 17/8/ 1366